نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩

من از عهد آدم تورا دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

 

چه شبها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نمنم:تورادوست دارم

نه خطی،نه خالی! نه خواب و خیالی!

 

سلامی صمیمی تر از غم ندیدم

به انداز ی غم تورا دوست دام

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم : تورا دوست دارم

 

جهان یک دهان شد هماواز با ما :

تو ار دوست دارم ، تو را دوست دارم

                                                                   قیصر امین پور«بهمن 68»


 



:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , شعر , عهد , آدم ,
:: بازدید از این مطلب : 845
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : چهار شنبه 13 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩

در این رقابت 50 نفر شرکت کردند....که از بین شرکت کننده ها دختر 17 ساله اهل نبرانکا توانس عنوان Miss Usaرو به دست بیاره....

www.iranfars.ir گروه ایران فارس




:: برچسب‌ها: دختر , شایسته , امریکا , سال2011 , زیباترین دختر ,
:: بازدید از این مطلب : 805
|
امتیاز مطلب : 219
|
تعداد امتیازدهندگان : 65
|
مجموع امتیاز : 65
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩

عید نزدیک هست و خیلی ها می خوان خرید عید را شروع کنن...خدا به داد پدر و مادر ها برسه...

در کل طرح هایی بسیار ساده و شیکی هستن امیدوارم لذت ببرید

مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir

مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir

مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir

مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir


مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir

مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir

مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir

مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir

مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir


مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir

مدل کفش های کتانی دخترانه 2011 |
| www.taknaz.ir



:: برچسب‌ها: مدل , کفش , کتانی , دخترانه , مدل کفش , ,
:: بازدید از این مطلب : 1208
|
امتیاز مطلب : 186
|
تعداد امتیازدهندگان : 59
|
مجموع امتیاز : 59
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩

  از خدا خواستم عادت‌هاي زشت را تركم بدهد.

خدا فرمود:خودت بايد آنها را رها كني.

از او درخواست كردم فرزند معلولم را شفا دهد.

فرمود: لازم نيست، روحش سالم است؛ جسم هم كه موقت است.

از او خواستم لااقل به من صبر عطا كند.

فرمود: صبر، حاصل سختي و رنج است. عطاكردني نيست، آموختني است.

گفتم: مرا خوشبخت كن.

فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو.

از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نكند.

فرمود: رنج از دلبستگي‌هاي دنيايي جدا و به من نزديك‌ترت مي‌كند.

از او خواستم روحم را رشد دهد.

فرمود: نه تو خودت بايد رشد كني. من فقط شاخ و برگ اضافي‌ات را هرس مي‌كنم تا بارور شوي.

از خدا خواستم كاري كند كه از زندگي لذت كامل ببرم.

فرمود: براي اين كار من به تو زندگي داده‌ام.

از خدا خواستم كمكم كند همان‌قدر كه او مرا دوست دارد، من هم ديگران را دوست بدارم.

خدا فرمود: آها، بالاخره اصل مطلب دستگيرت شد.

 



:: برچسب‌ها: گفتگو , خدا ,
:: بازدید از این مطلب : 827
|
امتیاز مطلب : 175
|
تعداد امتیازدهندگان : 52
|
مجموع امتیاز : 52
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩

روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود

 و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و سجاده اش عبور کرد

 مرد نمازش را قطع کرد و داد زد

هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی

 : مجنون به خود آمد و گفت:

من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم

تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی ؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 775
|
امتیاز مطلب : 159
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩

 

 

  اگر سنگ ، سنگ....

   اگر آدمی ، آدمی است

   اگر هر کسی جز خودش نیست

   اگر این همه آشکارا بدیهی است

 

   چرا هر شب و هر روز ، هربار

   بناچار

   هزاران دلیل و سند لازم است ،

   که ثابت کند:

                    تو تویی؟

   هزاران دلیل و سند

   که ثابت کند .....

 

                                 شهریور74 «قیصر امین پور»

 



:: برچسب‌ها: شعر , ادبیات , قیصرامین پور ,
:: بازدید از این مطلب : 847
|
امتیاز مطلب : 188
|
تعداد امتیازدهندگان : 54
|
مجموع امتیاز : 54
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩

 

ای دل همه رفتند و تو ماندی در راه

کارت همه ناله بود و بارت همه آه


 کوتاه کنم قصه که این راه دراز

از چاه به چاله بود و از چاله به چاه

 

                                          اسفند75«قیصر امین پور»

 



:: برچسب‌ها: شعر , ادبیات , قیصر امین پور , قصه , کوتاه ,
:: بازدید از این مطلب : 833
|
امتیاز مطلب : 184
|
تعداد امتیازدهندگان : 56
|
مجموع امتیاز : 56
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩

دخترم! اینجا شب است، یک شب نوئل و من از تو بسی دورم، خیلی دور، اما تصویر تو آنجا روی میز هست، تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست، اما تو کجایی؟ آنجا در صحنه پر شکوه تئاتر هنرنمایی می‌کنی؟ شنیده‌ام نقش تو در این نمایش پر نور و پر شکوه، نقش آن « شهدخت ایرانی » است که اسیر تاتارها شده است. شاهزاده‌خانم باش و بمان، ستاره باش و بدرخش اما قهقهه تحسین‌آمیز تماشاگران، عطر مستی‌آور گل‌هایی که برایت فرستاده‌اند، اگر تو را فرصت هشیاری داد نامه پدرت را بخوان. صدای کف زدن‌های تماشاگران گاه تو را به آسمان‌ها خواهد برد، برو! آنجا برو، اما گاهی نیز بر روی زمین بیا و زندگی مردمان را تماشا کن؛ زندگی آن رقاصان دوره‌گرد کوچه‌های تاریک را که با شکم گرسنه می‌رقصند و با پاهایی که از بینوایی می‌لرزد؛ من نیز یکی از اینان بودم، من طعم گرسنگی را چشیده‌ام من درد بی‌خانمانی را کشیده‌ام و حتي از اینها بیشتر، من رنج حقارت آن دلقک دوره‌گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می‌زند اما سکه صدقه رهگذر خودخواهی آن را می‌خشکاند، احساس کرده‌ام. با این همه من زنده‌ام و از زندگانی پیش از آنکه مرگ فرا رسد نباید حرفی زد.

دخترم در دنیایی که تو زندگی می‌کنی، تنها رقص و موسیقی نیست. نیمه شب هنگامی‌که از سالن پر شکوه تئاتر بیرون می‌آیی آن تحسین‌کنندگان ثروتمند را یکسر فراموش کن، اما حال آن راننده تاکسی را که تو را به منزل می‌رساند بپرس، حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و اگر پولی برای خریدن لباس‌های بچه‌اش نداشت پنهانی پولی در جیب شوهرش بگذار! گاه به گاه با اتوبوس یا مترو شهر را بگرد، مردم را نگاه کن، زنان بیوه و کودکان یتیم را نگاه کن و دست کم روزی یک بار با خود بگو: « من هم یکی از آنان هستم » آری تو هم یکي از آنها هستی دخترم نه بیشتر! هنر پیش از آنکه دو بال پرواز به انسان بدهد، اغلب دو پای او را نیز می‌شکند. وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی، همان لحظه صحنه را ترک کن و با اولین تاکسی خودت را به حومه پاریس برسان، من آنجا را خوب می‌شناسم. از قرن‌ها پیش آنجا گهواره کولیان بوده است در آنجا رقاصه‌هایی مثل خودت خواهی دید، اما زیباتر از تو! مغرورتر از تو! اعتراف کن دخترم، همیشه کسی هست که بهتر از تو می‌رقصد. همیشه کسی هست که بهتر از تو می‌زند و این را بدان که در خانواده چارلی هرگز کسی آنقدر گستاخ نبوده است که به یک کالسکه‌ران، یک گدای کنار رود سن ناسزا بگوید. همیشه وقتی دو فرانک خرج می‌کنی با خود بگو سومین سکه مال من نیست، این مال یک مرد گمنام باشد که امشب به یک فرانک نیاز دارد. اگر از پول و سکه با تو حرف می‌زنم برای آن است که از نیروی فریب و افسون این بچه‌های شیطان خوب آگاهم.

من زمانی دراز را در سیرک زیسته‌ام و همیشه و هر لحظه به خاطر بندبازانی که بر ریسمانی بس نازک راه می‌روند نگران بوده‌ام اما این حقیقت را به تو بگویم دخترم، مردمان روی زمین استوار بیشتر از بندبازان روی ریسمان نااستوار سقوط می‌کنند. شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس جهان تو را فریب دهد، آن شب این الماس ریسمان نااستوار تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است. شاید روزی چهره زیبایی تو را گول زند و آن روز تو بندبازی ناشی خواهی بود و بندبازان ناشی همیشه سقوط می‌کنند. دل به زر و زیور نبند، زیرا بزرگ‌ترین الماس این جهان آفتاب است و این الماس بر گردن همه می‌درخشد. اما اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی، با او یک دل باش، کار تو بس دشوار است این را می‌دانم. به روی صحنه جز تکه‌ای حریر نازک چیزی تن تو را نمی‌پوشاند، به خاطر هنر می‌توان هرگونه روی صحنه رفت و پوشیده‌تر و پاکیزه‌تر بازگشت، اما هیچ‌چیز و هیچ‌کس دیگر در این دنیا نیست که شایسته آن باشد. برهنگی بیماری عصر ماست. من پیرمردم و شاید حرف خنده‌آور می‌زنم اما بد نیست اگر اندیشه تو در این‌باره مال ده سال پیش باشد، مال دوران پوشیدگی. می‌دانم که پدران و فرزندان همیشه جنگی جاودانه با یکدیگر دارند. با اندیشه‌های من جنگ کن دخترم. من از کودکان مطیع خوشم نمی‌آید، با این همه پیش از آنکه اشک‌های من این نامه را تر کند می‌خواهم یک امید به خود بدهم؛ امشب شب نوئل است، شب معجزه است و امیدوارم معجزه‌ای رخ بدهد تا تو آنچه را که من به راستی می‌خواستم بگویم دریافته باشی. دخترم چارلی را، پدرت را فراموش نکن، من فرشته نبودم اما تا آنجا که در توان من بود تلاش کردم تا آدم باشم، تو نیز تلاش کن که حقیقتاً آدم باشی.

سوئیس؛ 1963



:: برچسب‌ها: نامه , چارلی چاپلین , نصیحت , فقیر , رقاص ,
:: بازدید از این مطلب : 529
|
امتیاز مطلب : 167
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : 19 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩


1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس*هایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می*کردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می*شدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می*کردی؟



:: برچسب‌ها: سوال , خداوند ,
:: بازدید از این مطلب : 645
|
امتیاز مطلب : 179
|
تعداد امتیازدهندگان : 52
|
مجموع امتیاز : 52
تاریخ انتشار : 16 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ۩۞۩ رامسینا ۩۞۩

ادب : يعني كمك به يك خانم زيبا در عبور از خيابان حتي اگر به كمك احتياج نداشته باشد

ازدواج : قمار زندگي است و در قمار معمولا برد با كسي است كه بيشتر تقلب كند

الكل : مايه گرانبهايي كه همه چيز را محفوظ نگاه مي دارد مگر اسرار را

اوراقچي : تنها موجودي كه زنها را بهترين رانندگان دنيا ميداند

ايده آل : شوهري كه بتواند با زنش بهمان دقت و ملايمتي كه در مورد اتومبيل تازه اش دارد رفتار كند

زوج ايده آل : شوهر كر و زن لال

بوسه : تصادفي كه فقط يك سيلي به آدم ضرر مي زند

بيست سالگي : دوراني كه پسر ها دنبال معشوقه مي گردند دختر ها دنبال شوهر

چشم : عضويكه چشم چرانها با آن ارتزاق مي كنند

خسيس : كسي كه وقتي خانه اش آتش مي گيرد براي اينكه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشاني بدود

خوش بين : مردي كه تصور كند وقتي زني پاي تلفن خداحافظي كند گوشي را خواهد گذاشت

دست : عضوي كه در سينما نزد صاحبش بند نمي شود

دوران تجرد : دوراني كه معمولا براي مردها بعد از ازدواج شروع مي شود

رفيق : كسي كه هميشه به شما مقروض است

سوءظن : سعي در دانستن چيزيكه بعدا" انسان آرزو مي كند اي كاش آنرا نمي دانست

سينما : جايي كه پشت سر شما حرف مي زنند

عشق : دردسري كه براي فراموش كردن آن بايد عشق تازه تري پيدا كرد

سرخ پوست : مرد خوشبختي كه وقتي زنش اورا مي بوسد صورتش ماتيكي نمي شود

سنجاق قفلي : تنها قفلي كه بدون كليد باز مي شود

مرد مجرد : كسي كه هنوز عيوبي دارد كه خود نمي داند

معجزه : دختر خانمي كه زنگ آخر جيم شود و به سينما نرود

موش : خانم هايي كه نصفه شب به جيب شوهر هايشان شبيخون مي زنند

هالو : شوهري كه دستكش ظرفشويي را بجاي اندازه دست خودش اندازه دست زنش



:: برچسب‌ها: ادب , ایران , طنز , موش , سرخ پوست , عشق , هالو , معجزه , دست , خسیس , چشم , ازدواج ,
:: بازدید از این مطلب : 744
|
امتیاز مطلب : 182
|
تعداد امتیازدهندگان : 59
|
مجموع امتیاز : 59
تاریخ انتشار : 16 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد